سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهروز - زیر باران
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • دو تا آهو از این صحرا گذشتند
     چه بی آوا چه بی پروا گذشتند
     از این صحرای بی حاصل دو آهو
     کنار هم ولی تنها گذشتند 
                         

     نه ره پیدا نه چشم رهگشایی
    نه سوسوی چراغ آشنایی
    گریزی بایدم از دام این شب
    نه پای ای دل نه اسب بادپایی

     

    سحرگاهی ربودندش به نیرنگ
    کمند اندازها از دره تنگ
     گوزن کوه ها دردره بی جفت
    گدازان سینه می ساید به هر سنگ



    سمندم ای سمند آتشین بال
    طلایی نعل من ابریشمین یال
    چنان رفتی بر این دشت غم آلود
    که جز گردت نمی بینم به دنبال

    کنار چشمه ای بودیم در خواب
     تو با جامی ربودی ماه از آب
     چو نوشیدیم از آن جام گوارا
     تو نیلوفر شدی من اشک مهتاب



    بهروز ::: دوشنبه 85/8/29::: ساعت 2:15 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:

    اهل ِ سرزمین ِ گـُلُ و بلبلم!
    رؤیاهاموُ
    آرزوهامو ُ
    خاطره هامو ُ مصادره کردن!
    دست ِ راستم توقیفه!
    نوک مدادم شکسته!
    یه خیاط باشی ِ ناشی
    با نخ ُو سوزن لبامو ُ دوخته!
    اما هنوز زنده ام!
    اگه نفس کشیدن،
    تنها معنی ِ زنده بودن باشه!
    اگه زندگی
    همین جون دادن ِ دم به دم باشه،
    هنوز زنده ام!

    یغما گلروئی



    بهروز ::: دوشنبه 85/8/29::: ساعت 2:15 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:

     

    دیدار خوب تو

    دیشب دوباره آمده بودی به خواب من
     دیدار خوب تو
     تا کوچه های کودکی ام برد پا به پا
    شاد و شکفته ما
     فارغ ز هست و نیست
     در کوچه باغ ها
    سرخوش ز عطر و بوی نسیمی که می وزید
    یک لحظه دست تو
     از دست من رها شد و
    خواب از سرم پرید .

    سیاوش کسرائی



    بهروز ::: دوشنبه 85/8/29::: ساعت 2:15 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:

    یه روز یه گنجشک محکم خورد به یه موتوری و بیهوش شد. وقتی به هوش اومد دید توی قفسه. در کمال ناراحتی و نامیدی  زد پشت و دستش و گفت ای داد دیدی موتوریه رو کشتم؟

    بهروز ::: دوشنبه 85/8/29::: ساعت 2:15 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:

     

    از اینجا که نیگا می کـُنم پنداری یه نفر،
    از وسط ِ میدون ِ انقلاب داره برام دَس تکون می ده!
    تو همهمه های این خیابون می شه خیلی چیزا پیدا کرد!
    از کتابای ممنوع ِ هدایت گرفته تا بسته های پنج گرمی ِ گـَردْ!
    اما من همین خیابون ِ لامَصَبُو دوس دارم!
    احساس می کنم اینجا به آدمای دیگه نزدیک ترم!
    آدمایی که بی نگاه از کنارم می گذرنُ و 
    تـُن تـُن بهـِم تَنه می زننُ
    نمی دونن که چقدر دلواپس ِ سادگی شونم !
    چقدر دلم می خواد دیوارا رو از میونشون بردارم!
    دیوارا وُ مرزای نامریی
    که اونا رو از همدیگه جدا می کنه!
    مرز ِ نژاد ُ عقیده ،
    مرز ِ جناح و ُ نگاه،
    مرز ِ نونُ و نیاز،
    مرزِ مسلک ُ مزخرفات ِ رنگ به رنگ ِ دیگه!
    اگه این دیوارا،
    اگه این دیوارای لعنتی نباشن،
    همه تو خیابون به هم لبخند می زنن،
    آسمون دوباره یاد ِ بادبادکاش می اُفته وُ
    کوچه ها پُر از جفتای عاشقی می شه
    که بلد نیستن از همدیگه خداحافظی کنن!
    با همین شهر،
    با همین شهر ِ قشنگی که تو سرَمه
    از عرض ِ خیابون ِ انقلاب می گذرم،
    رو زمین ِ زیر ِ پام،
    کنار ِ یه خط ِ زرد رنگ ِ دراز نوشتن :
    از خط ِ زرد به آن طرف نمازْ باطل است.

    یغما گلروئی



    بهروز ::: دوشنبه 85/8/29::: ساعت 2:15 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:



    بهروز ::: دوشنبه 85/8/29::: ساعت 2:15 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:



    بهروز ::: دوشنبه 85/8/29::: ساعت 2:15 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:

    من از طریق وبلاگ طلای عزیزبا قوانین مورفی آشنا شدم. چون خودم خیلی بدبینم به دلم اساسی نشست. چون این لینکهای بلاگفا گاهی اذیت می کنه آدرس وبلاگشم براتون می ذارم :

    http://tala111.blogfa.com/

    طلا می نویسه :

     قــوانین مــورفی مــجموعه ای از قوانین حاکم بر زندگی هستند کـه اکثر آنها از بدبینی نـشات گـرفتـه و جـنـبـه شوخی دارند امـا بسیاری از آنها نیز واقعیت هستند.
    قوانین مورفی توسط شخصی بنام کاپیـتـان ادوارد مورفی مهندس نیروی هوایی، در سـال 1949 پـا بـه عـرصه حضور گذاشت. وی هنگامی که روی پروژه ای در نیـروی هـوایـی مشغول بررسی روند کار بود متوجه شد که تراسفورماتوربه صـورت نـادرسـتی سیم پیچی شده در مـورد تکنسین مربوطه چنین گفت:"اگر  راهی باشه تا بشه  کـار رو درسـت انـجـام نداد،حتما این تکنسین اون راه  رو پیدا میکنه."

    و در ادامه ?? تا از این قوانین رو آورده که من ? تا شونو اینجا می ذارم:

    1- اگـر قـرار بـاشه کاری خراب بشه و درست پیش نره، حتما خراب می شـه آن هـم در نامناسبترین زمان!
    2
    - اگر احتمال داشته باشه چندین کار خراب بشه، آن کـاری که بیشترین ضرر را خواهد زد درست پیش نخواهد رفت!
    3- همه چیز در حال بدتر شدن است!
    4- لبخند بزنید فردا همه چیز بدتر و وخیمتر خواهد شد.
    5- احتمال آنکه یک شیء آسیب ببیند نسبت مستقیم دارد با ارزش آن!

    بعد از این آشنائی با قانون مورفی روی اینترنت یه دوری زدم  و از این به بعد به مرور قوانین مورفی رو در زمینه های مختلف ایمجا خواهم گذاشت.

    با تشکر دوباره از طلا خانم گل.



    بهروز ::: دوشنبه 85/8/29::: ساعت 2:15 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:



    مزمور ??


    در ستایش‌ نیکویی‌ خداوند
    در هر زمانی‌ خداوند را ستایش‌ خواهم‌ کرد؛ شکر و سپاس‌ او پیوسته‌ بر زبانم‌ جاری‌ خواهد بود. 2 جان‌ من‌ به‌ وجود خداوند فخر می‌کند؛ اشخاص‌ فروتن‌ و افتاده‌ این‌ را خواهند شنید و خوشحال‌ خواهند شد. 3 بیایید با من‌ عظمت‌ خداوند را اعلام‌ کنید؛ بیایید با هم‌ نام‌ او را ستایش‌ کنیم‌!
    4 خداوند را به‌ کمک‌ طلبیدم‌ و او مرا اجابت‌ فرمود و مرا از همه‌ ترسهایم‌ رها ساخت‌. 5 مظلومان‌ بسوی‌ او نظر کردند و خوشحال‌ شدند؛ آنها هرگزسرافکنده‌ نخواهند شد. 6 این‌ حقیر فریاد برآورد و خداوند صدای‌ او را شنید و او را از همه‌ مشکلاتش‌ رهانید. 7 فرشته‌ خداوند دور آنانی‌ که‌ از خداوند می‌ترسند و او را گرامی‌ می‌دارند حلقه‌ می‌زند و ایشان‌ را از خطر می‌رهاند.
    8 بیایید امتحان‌ کنید و ببینید که‌ خداوند نیکوست‌! خوشابحال‌ کسانی‌ که‌ به‌ او پناه‌ می‌برند! 9 ای‌ همه‌ عزیزان‌ خداوند، او را گرامی‌ بدارید؛ زیرا کسانی‌ که‌ ترس‌ و احترام‌ او را در دل‌ دارند هرگز محتاج‌ و درمانده‌ نخواهند شد. 10 شیرها نیز گرسنگی‌ می‌کشند، اما طالبان‌ خداوند از هیچ‌ نعمتی‌ بی‌بهره‌ نیستند.
    11 ای‌ جوانان‌، بیایید تا به‌ شما درس‌ خداترسی‌ یاد بدهم‌. به‌ من‌ گوش‌ کنید! 12 آیا می‌خواهید زندگی‌ خوب‌ و عمر طولانی‌ داشته‌ باشید؟ 13 پس‌، زبانتان‌ را از بدی‌ و دروغ‌ حفظ‌ کنید. 14 بلی‌، از بدی‌ دوری‌ کنید و نیکویی‌ و آرامش‌ را پیشه‌ خود سازید.
    15 خداوند از نیکوکاران‌ مراقبت‌ می‌کند و به‌ فریاد ایشان‌ گوش‌ می‌دهد. 16 اما او برضد بدکاران‌ است‌ و سرانجام‌، اثر آنها را از روی‌ زمین‌ محو خواهد ساخت‌. 17 نیکان‌ فریاد برآوردند و خداوند صدای‌ ایشان‌ را شنید و آنها را از تمام‌ سختیهایشان‌ رهانید. 18 خداوند نزدیک‌ دل‌شکستگان‌ است‌؛ او آنانی‌ را که‌ امید خود را از دست‌ داده‌اند، نجات‌ می‌بخشد.


    19 مشکلات‌ انسانِ خوب‌ زیاد است‌، اما خداوند او را از همه‌ مشکلاتش‌ می‌رهاند. 20 خداوند تمام‌ استخوانهای‌ او را حفظ‌ می‌کند و نمی‌گذارد حتی‌ یکی‌ از آنها شکسته‌ شود. 21 شرارت‌ آدم‌ شرور او را خواهد کشت‌؛ کسانی‌ که‌ از نیکان‌ نفرت‌ دارند، محکوم‌ و مجازات‌ خواهند شد. 22 خداوند جان‌ خدمتگزاران‌ خود را نجات‌ می‌دهد؛ کسانی‌ که‌ به‌ او پناه‌ می‌برند، محکوم‌ و مجازات‌ نخواهند شد


    بهروز ::: دوشنبه 85/8/29::: ساعت 2:15 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:



    بهروز ::: دوشنبه 85/8/29::: ساعت 2:15 عصر
    نظرات دیگران: نظر
    موضوعات یادداشت:

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >
    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 15
    بازدید د?روز: 39
    کل بازدید :99820

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    بهروز - زیر باران

    >>موسیقی وبلاگ<<

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<